یادش بخیر بچه بودم ی نارنگی گذاشتم توی کیفم ببرم مدرسه بخورم ، زنگ تفریح کیفمو باز کردم دیدم نارنگیه له شده جذب شده تو کتاب فارسیم.
تا آخر سال هروقت هوس نارنگی میکردم یکی از برگه های کتابمو میخوردم !
:: موضوعات مرتبط:
متفرقه ,
,
:: برچسبها:
خاطرات خنده دار ,
خاطرات یک پسر ,
خاطرات جالب ,
خاطرات با حال ,
خاطرات خواندنی ,
خاطرات ,
خاطرات پسر ,
,